رنگ خدایی

 

مادرم موقع خواستگاری برای مصطفی شرط گذاشته بود که این دختر صبح که از خواب بلند میشه باید لیوان شیرو قهوه جلوش بذاری و … خلاصه زندگی با این دختر برات سخته. اما خدا میدونه مصطفی تا وقتی که شهید شد ، با اینکه خودش قهوه نمیخورد همیشه برای من قهوه درست میکرد. میگفتم واسه چی این کارو میکنی؟ راضی به زحمتت نیستم . میگفت: من به مادرت قول دادم که این کارو انجام بدم . همین عشق و محبتهاش به زندگیمون رنگ خدایی داده بود. شهید مصطفی چمران
منبع : افلاکیان جلد 4 ص 7

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.